کاروانسرای آهوان؛ خانه جادویی آهوها و مسافران

متن اصلی

تصور کن روزی، کاروانی خسته از راه بیابان می‌گذشت.  آسمان آبی، خورشید گرم، شن‌های داغ؛  اما ناگهان روبه‌روی‌شان یک مربع بزرگ و باصفا پیداست،  جایی به اسم کاروانسرای آهوان.

می‌گویند اسمش را گذاشته‌اند آهوان،  چون اینجا زمانی، آهوهای زیبا برای آب و آرامش.کنار حیاط سبز و قشنگ کاروانسرا جمع می‌شدند؛  همراه ‌مسافران، با خیال راحت زیر سایه استراحت می‌کردند.

کاروانسرا مثل یک قصر چهارگوش است؛  چهار ایوان قشنگ دارد و هر دیوارش تقریباً به اندازه‌ی  هفت تا قطار کوچک کنار هم دراز است!  وسطش یک حیاط دوست‌داشتنی دارد،  

به بزرگی یک زمین بازی،  که آهوها و بچه‌ها بتوانند با هم بازی کنند و بچرخند.

۲۴ اتاق کوچک و گرم درست کنار هم ردیف شده‌اند  

تا هر مسافر و شاید هر آهوی کوچولو،  یک جا برای استراحت داشته باشد!در قدیم، بالای درِ کاروانسرا یک سنگ مرمری با خط قشنگ بود  که داستان تولد این خانه جادویی را تعریف می‌کرد  ولی الان فقط قصه‌اش در یاد قدیمی‌ها هست.

سال‌ها بعد، حتی مدتی نگهبانان و ژاندارم‌ها هم اینجا می‌ماندند  تا از راه و مسافران مراقبت کنند.امروز اگر از کنار جاده گذشتی و یک کاروانسرا دیدی که مربع است و شاید آهو هم آن نزدیکی می‌چرخد،  بدان که این‌جا همان کاروان‌سرای آهوهاست: خانه‌ی امن قصه‌ها، برای همه‌ی مسافران و همه‌ی آهوهای مهرورز!

اطلاعات اثر

رسانه
نوشتاری | جستار
نوع اثر
دوره تاریخی
موقعیت سیاسی
مواد و مصالح

کلیدواژه‌ها

ارزیابی و نقطه‌نظرات

{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.singularReviewCountLabel }}
{{ reviewsTotal }}{{ options.labels.pluralReviewCountLabel }}
{{ options.labels.newReviewButton }}
{{ userData.canReview.message }}
از همین نگارنده
قصه‌ی «شاه عباس و نگین گرد کویر»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شاه عباس صفوی، سال‌ها پیش، وقتی کاروان‌هایم از کویر داغ عبور می‌کردند، می‌دانستم که این بیابان اگر پناه...

1

1

zeinodin
قصه‌ی «بهار و مهمانخانهٔ آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، شهر بهار، از روزگاران کهن کنار دشت‌ها و کوه‌های همدان زندگی کرده‌ام. بادهای خنک بهاری و بوی خاک باران‌خ...

1

1

IMG_0736
قصه‌ی «کوه و مهمانخانه‌ی آجری‌اش»
محمدامین دباغیان
۱۴۰۴/۰۶/۳
من، کوه بلند کنار کویر، هزاران سال است که اینجا نشسته‌ام. باد و خورشید، برف و باران، همه را دیده‌ام. اما یک...

1

1

IMG_0735

وارد شوید

ایمیل *
گذرواژه *